اقدامات امريکا در منطقه تهديد يا فرصت؟
بصيرآفاق بصيرآفاق


مخاطراتی مانند آوارگی و مهاجرت و تروريسم و اشاعه موادمخدر که جامعه بشری را تهديد می کنند نتايج بلافصل حکومتهائی هستند که مردم آن کشورها از نعمت آزادی و دموکراسی بی بهره اند.
اعمال امريکا در روند تحولات ساختاری منطقه و عملياتی نمودن اصلاحات سياسی مبتنی بر موازين دموکراتيک حاکميت قانون و رعايت حقوق بشر با تهاجم ائتلاف تحت رهبری امريکا به عراق و سرنگونی صدام آغاز گرديد . شرايط بوجود آمده پيش درآمد دگرگونی گسترده ای در منطقه و نظامهای سياسی آن است که با ثبات اقتصادی منافع و امنيت ملی امريکا انطباق دارد درک اهميت موضوع و ارتباط متقابل رخدادها نه تنها سازماندهی و اتحاد نيروهای صلح و دموکراسی را تسهيل می نمايد بلکه امکانات وسيعی در اختيار قرار می دهد تا ضمن همگامی با روندهای بين المللی و عضويت در جامعه جهانی از مخاطرات جبران ناپذير و دهشتناک جلوگيری و باتاکيد بر حفظ منافع ملی و دفاع از تماميت ارضی گام در راه دموکراسی وبرخورداری از رفاه آزادی خوشبختی و سعادت بگذاريم .


منافع امريکا در گسترش دموکراسی وابستگی عميق اقتصاد امريکا به نفت که بخش وسيع آن در خاورميانه قرار دارد لزوم افزايش ضريب ايمنی توليد و انتقال آنرا آشکار می سازد اين امر در شرايطی که کاروان بشريت با سرعت بی سابقه ای به سوی جهانی شدن پيش می رود بطرز انسجام يافته ای با مسائل اساسی دنيای معاصر مانند حقوق بشر تجارت آزاد و تروريسم و...... ارتباط يافته است نگاهی گذرا به رخدادهای پس از جنگ سرد اثبات می نمايد که فاجعه ۱۱ سپتامبر ومخاطراتی مانند آوارگی و مهاجرت و تروريسم و اشاعه مواد مخدرکه جامعه بشری را تهديد می کنند نتايج بلافصل حکومتهائی هستند که مردم آن کشور ها از نعمت آزادی و دموکرا سی بی بهره اند چرا که حکومتهای خود کامه و اقتدار گرا با سيستم پوليسی و امنيتی همه جنبه های زندگی اجتماعی و سياسی جامعه را در کنترل خويش دارند همچنين با نقص مداوم حقوق بشر و مخالفت با آزادی و مشارکت جوئی افراط گرائی و تروريسم را گسترش داده و از آن حمايت می کنند اقتدار گرايان در توهم استمرار قدرت خويش توليد و گسترش سلاحهای کشتار جمعی را در کانون سياست های خويش قرار می دهند چرا که به قدرت مردم اعتقادی ندارند و امنيت جهانی را به مخاطره می افکنند. اساسا\" نظامهای اقتدارگرا و بی انعطاف نمی توانند در برابر تکانهای ناشی از تغييرات اجتماعی سياسی و يا اقتصادی بويژه با کيفيت و آهنگی که خاص دنيای امروز است مقاومت کنند\"(۱)بهمين دليل حمايت از تمايلات دموکراتيک در کانون سياست امريکا در منطقه قرار گرفته است .
اهميت و نقش دموکراسی در مقابل تهديدات جهانی گسترش دموکراسی و بنيانهای آن با مصالحه پذيری و مسالمت جوئی تناسب مستقيم دارد به تناسب تعميق دموکراسی و گسترش نهادهای مدنی حل اختلافات چه در عرصه داخلی و چه در عرصه خارجی نه در ميدان جنگ و مخاصمه بلکه با گفتگو و تعامل انديشه انجام می پذيرد مسلما اين وضعيت ضمن کاهش مسابقه تسليحاتی برنامه توليد سلاحهای مرگبار و اتمی را غير ضرور می نماياند و سرمايه های ملی در خدمت شکوفائی اقتصاد و توسعه و پيشرفت قرار می گيرند .
فرصت ها و امکانات به منظور رشد و بروز استعدادها برای همگان فراهم ميگردد و بستر گسترش افراط گرائی اشاعه مواد مخدر و آوارگی از بين می رود شوق تعلق اجتماعی و تلاش مستمر برای بهتر زيستن به منصه ظهور می رسد بعلاوه در جامعه دموکراتيک چاره جوئی مصائب در عرصه های گوناگون با اتکا به اينکه منشاء قدرت از مردم و برای مردم است سهل الوصول می شود و حقوق زنان رسميت يافته و ظلم و ستم اجتماعی نسبت به آنان بر طرف می گردد بخش اعظم درآمدهای ملی که به بهانه های واهی از جمله تجاوز بيگانه صرف خريد تجهيزات نظامی می شود در خدمت توسعه و نوسازی و پيشرفت جامعه قرار می گيرد.
بی ترديد در چنين شرايطی امکان افراط گرائی وسوء استفاده از قدرت از بين می رود.
آيا در جوامع دموکراتيک با انعطاف پذيری زياد مخاطرات و بحرانها می تواند گسترش يابد؟؟
وآيا عملکرد حکومتهای اقتدار گرا و شرايط بسته سياسی حاصله از آن که مغاير منافع امريکاست از طرف جنبش دموکراتيک با نگرش سنتی با اتکا به استقلال و .... قابل دفاع می باشد؟؟
در اين شرايط اقدامات امريکا برای جنبش دموکراتيک تهديد است يا فرصت؟؟

وظايف جنبش دموکراسی خواهی اقدامات و اعمال فشار امريکا را فرصت دانستن هيچگاه به معنای تائيد جنگ و حمله نظامی نيست چرا که دموکراسی محصول حضور موثر همه انسانها مبتنی بر آزادی انديشه است قبول دموکراسی با مصالح جامعه انطباق کامل دارد اما از آنجا که امريکا و جامعه بين المللی از گسترش دموکراسی سود می برند نمی توانند از تمايلات و جنبش های دموکراتيک حمايت نکنند از سوی ديگر جنبش دموکراسی خواهی نيز در دنيای امروز نمی تواند اهميت و نقش عامل بين المللی در تحقق دموکراسی را ناديده انگارد بنابراين بهره برداری از نيروی بالقوه بين المللی به نفع دموکراسی است.
در پرتو دموکراسی آينده بشربا آزادی رفاه و صلح عجين خواهد بود آيا می توانيم از فرصت ايجاد شده به صرف اينکه امريکا بانی آن است استفاده نکنيم ؟؟ و به تبعيت از اقتدار گرايان مبارزه عليه امريکا را منطبق بر استقلال و صلح ارزيابی نمائيم .
October 6th, 2004


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل بین المللی